پسینچهرanaphaseواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مراحل تقسیم یاختهای که در طی آن فامینکهای یک فامتن از هم جدا میشوند و به سمت قطبهای یاخته حرکت میکنند
حنفسلغتنامه دهخداحنفس . [ ح ِ ف ِ ] (ع ص ) حفنس . زن بدزبان کم حیا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
حنفشلغتنامه دهخداحنفش . [ ح ِ ف ِ ] (ع اِ) حنفیش . افعی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ماری است کلان بزرگ سر نقطه دار ساکن : اذا حویتها [ حربتها ] انتفخ وریدها. یا حفّاث است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
حنفصلغتنامه دهخداحنفص . [ ح ِ ف ِ ] (ع ص ) باریک جسم و نزار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).