allowanceدیکشنری انگلیسی به فارسیکمک هزینه، مستمری، مدد معاش، خرجی، فوقالعاده و هزینهء سفر، فوقالعاده دادن
خوردگی مجازcorrosion allowanceواژههای مصوب فرهنگستانمیزانی از خوردگی که در طراحی ضخامت قطعات صنعتی در نظر گرفته میشود تا در صورت کاهش ضخامت ناشی از خوردگی، طول عمر از آنچه پیشبینی شده است کمتر نشود
allowanceدیکشنری انگلیسی به فارسیکمک هزینه، مستمری، مدد معاش، خرجی، فوقالعاده و هزینهء سفر، فوقالعاده دادن
خوردگی مجازcorrosion allowanceواژههای مصوب فرهنگستانمیزانی از خوردگی که در طراحی ضخامت قطعات صنعتی در نظر گرفته میشود تا در صورت کاهش ضخامت ناشی از خوردگی، طول عمر از آنچه پیشبینی شده است کمتر نشود
بار مجازbaggage allowanceواژههای مصوب فرهنگستانبار همراه مسافر که تعداد و اندازه و وزن آن براساس نوع بلیت تعیین میشود
ذخیرة استهلاکdepreciation allowanceواژههای مصوب فرهنگستانمبلغی که در حسابهای شرکت به استهلاک ماشینآلات در طول زمان تخصیص داده میشود
رواداشت رژیمیdietary allowanceواژههای مصوب فرهنگستانمقدار مجاز مواد مغذی که در یک رژیم غذایی خاص به بدن میرسد