accessibleدیکشنری انگلیسی به فارسیدر دسترس، دست یافتنی، قابل وصول، دستیابی پذیر، امادهء پذیرایی، حی و حاضر، دم دستی، نزدیک
خودروِ مناسب کمتوانانaccessible vehicleواژههای مصوب فرهنگستانوسیلۀ نقلیۀ عمومی انتفاعی با فضای مناسب و دسترسی آسان برای مسافرانی که از صندلی چرخدار استفاده میکنند
جنگل دستیابaccessible forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که برای برداشت چوب و سایر فراوردههای جنگلی قابل دسترسی است
ورودی افراد کمتوانaccessible entranceواژههای مصوب فرهنگستانمکان یا مؤسسه یا سازمانی که برای افراد کمتوان پیاده یا دارای صندلی چرخدار مناسبسازی شده است و توقفگاه خودرو نیز دارد