عکموزلغتنامه دهخداعکموز. [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) عُکمُز است در تمام معانی . (از اقرب الموارد). رجوع به عکمز شود.
عکموسلغتنامه دهخداعکموس . [ ع ُ ] (ع اِ) خر. (منتهی الارب ). حمار، و آن لغتی است حمیری . (از اقرب الموارد).
اکماشلغتنامه دهخدااکماش . [ اِ ] (ع مص ) همه ٔ پستان ناقه را بستن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جمله ٔ پستان شیر ببستن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). || شتافتن در سیر و جز آن . (از اقرب الموارد).