acceptabilityدیکشنری انگلیسی به فارسیپذیرش، قابلیت پذیرش، مقبولیت، قابلیت قبول، پذیرفتگی، شایستگی، پسندیدگی، قبول شدگی
پذیرفتگیacceptabilityواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت ابزارها یا روشهایی که حداقل معیارها را برآورده میکنند
رضامندی مصرفکنندهconsumer acceptabilityواژههای مصوب فرهنگستانمیزان رضایت مصرفکننده از فراوردۀ تجاری
میزان پذیرفتگی اصطلاحterm acceptability ratingواژههای مصوب فرهنگستانمیزان جاافتادگی یک اصطلاح براساس ملاکهای معین
پذیرشدیکشنری فارسی به انگلیسیadmission, admittance, acceptability, acceptableness, acceptance, allowance, assent, compliance, intake, receipt, reception, resignation, sanction, tolerance, yes
رضامندی مصرفکنندهconsumer acceptabilityواژههای مصوب فرهنگستانمیزان رضایت مصرفکننده از فراوردۀ تجاری