spikeدیکشنری انگلیسی به فارسیسنبله، میخ، لبه، تیر، میخ بزرگ، میخ بزرگ چوبی، میخ طویله، میخکوب کردن، سپوختن
پازوmarlinespike/ marlinspike, marlingspikeواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای مخروطی از فلز یا چوب برای فاصله انداختن میان رشتههای طناب یا بافۀ فلزی و رد کردن رشتههای طناب یا بافۀ فلزی دیگر بهمنظور در هم بافتن آنها
پیچ پابندscrew spikeواژههای مصوب فرهنگستانقطعهفلز پیچمانندی که بهجز بخش گلویی، بقیۀ طول آن دارای رِزوه است و برای اتصال ریل یا زینچه به ریلبند به کار میرود
میخ پابندcut spikeواژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ فلزی میخمانند با مقطع چهارگوش و نوکتیز که برای اتصال ریل یا زینچه به ریلبند چوبی به کار میرود