secondدیکشنری انگلیسی به فارسیدومین، ثانوی، ثانی، ثانیه، لحظه، دوم شدن، تایید کردن، درجه دوم بودن، پشتیبانی کردن، دوم، دومی، مجدد
دندهدوsecond gear, secondواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در جعبهدنده که در آن نسبت دور اندکی کمتر از دندهیک است و درنتیجه، سرعت بیشتر و گشتاور کمتری به محور خروجی جعبهدنده منتقل میشود