پربلالغتنامه دهخداپربلا. [ پ ُ ب َ ] (ص مرکب ) پرآسیب . پرآفت : همی گفت کامشب شبی پربلاست اگر نام گیریم از ایدر سزاست .فردوسی .
ربلاءلغتنامه دهخداربلاء. [ رَ] (ع ص ) زن فربه بسیارگوشت و زن بزرگ رَبَلات . (ناظم الاطباء). زن بزرگ رَبَلات . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به رَبِلة شود. || زن باریک ران خردکُس . (از ناظم الاطباء). و رجوع به ربلة شود.