Grayدیکشنری انگلیسی به فارسیخاکستری، کبود، نا امید، سفید، پیر، کهنه، سفید مایل بخاکستری، سفید شونده، رو به سفیدی رونده، باستانی، بد بخت، بی رنگ
greatدیکشنری انگلیسی به فارسیعالی، بزرگ، کبیر، عظیم، زیاد، فراوان، مهم، معتبر، خطیر، هنگفت، ماهر، متعال، عالی مقام، بصیر، ابستن، مطنطن، تومند
خوشخیمافزارgraywareواژههای مصوب فرهنگستانآگهیافزاری که به قصد تخریب یا آسیبرسانی طراحی نشده باشد و مزاحمت و اختلال و نقض حریم خصوصی در آن بسیار محدود باشد
تصویر درجهخاکستریgrayscale imageواژههای مصوب فرهنگستانتصویری که در آن رنگها تنها سایههایی از خاکستری هستند
grayestدیکشنری انگلیسی به فارسیخاکستری، سفید، پیر، کهنه، سفید مایل بخاکستری، سفید شونده، رو به سفیدی رونده، باستانی، بد بخت، بی رنگ