حتنلغتنامه دهخداحتن . [ ح َ / ح ِ ] (ع اِ) مانند.قرین . همتا. همسر. حریف . ج ، احتان . (منتهی الارب ).
استخوانبندیskeletonواژههای مصوب فرهنگستانداربست یا چارچوبی از استخوانهای مربوط به هم که به بدن جانوران شکل میبخشد متـ . استخوانگان
گوشابPotamogetonواژههای مصوب فرهنگستانسردهای آبزی اغلب چندساله از گوشابیان که بیشتر در آب شیرین میروید و دارای زمینساقه است و برگها اغلب بهجز در محل گلدهی ساقه، متقابل هستند