douseدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزاندن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، خیس کردن، در اب یا چیز دیگری فرو بردن
خشک گَردنَچسبdust-dry, dust-freeواژههای مصوب فرهنگستانویژگی پوشش درحالخشکشدنی که وقتی گرد و خاک روی آن مینشیند، در آن نفوذ نمیکند و به آن نمیچسبد
دوجیلغتنامه دهخدادوجی . [ دُ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبد قابوس . در 27 هزارگزی شمال خاوری پهلوی دژ، دارای 1000 سکنه . آب آن از چاه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
کاربری زمینlanduseواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کاربری که از طرف مرجع معتبر برای زمینی در نظر گرفته میشود متـ . کاربری