نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
������������������ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آمد
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (مص مر.) 1 - آمدن ، رفت و آمد. 2 - بازگشت . 3 - بخت ، سازگاری بخت .
-
آمد داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) فرخنده بودن ، خوش قدم بودن .
-
آمد شد
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ) (مص مر.) 1 - آمد و شد، رفت و آمد. 2 - تکرار.
-
آمد کار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) خجستگی ، فرخنده .
-
آمد نیامد
فرهنگ فارسی معین
(مَ مَ) (مص مر.) آمد و نیامد، فرخنده بودن و نبودن .
-
آمد و رفت
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ رَ) (مص مر.) مراوده ، ایاب و ذهاب ، تردد.
-
آمدگان
فرهنگ فارسی معین
(مَ دِ) ( اِ.) فرستادگان ، رسولان .
-
آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - رسیدن ، فرا - رسیدن . 2 - آغاز کردن ،شروع کردن . 3 - سر زدن ، واقع شدن . 4 - گذشتن ، سپری شدن . 5 - اصابت کردن ، رسیدن . 6 - گنجیدن . 7 - پدیدار گشتن ، پیدا شدن . 8 - شدن ، گردیدن . 9 - فرض کردن . 10 - برآمدن ، مقابله ...
-
آمر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) امر کننده ، فرماینده . 2 - ( اِ.) روز ششم یا چهارم از ایام عجوز.
-
آمر علی
فرهنگ فارسی معین
(مِ عَ) (اِمر.) آدم فضول که مدام دستور می دهد.
-
آمرانه
فرهنگ فارسی معین
(مِ نِ) (ق مر.) تحکم آمیز.
-
آمرزش
فرهنگ فارسی معین
(مُ زِ) (اِمص .)بخشایش گناه از طرف خدا، مغفرت .
-
آمرزگار
فرهنگ فارسی معین
(مُ زْ یا زِ) (ص فا.) آمرزشکار.
-
آمرزنده
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ) (ص فا.) بخشاینده ، غفور.
-
آمرزیدن
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ) [ په . ] (مص م .) بخشیده شدن گناه توسط خداوند. غفران ،آمرزش ،آمرزیش .