نقواءلغتنامه دهخدانقواء. [ ن َق ْ ] (ع ص ) امراءة نَقْواء؛ زن باریک بینی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مؤنث ِ اَنْقی ̍. (از اقرب الموارد). رجوع به انقی شود.
نیکوگیاهلغتنامه دهخدانیکوگیاه . (ص مرکب ) پرگیاه . سرسبز و باطراوت . که گیاه در آن به زودی و آسانی بردمد و رشد کند: عثمر؛ ریگستانی است نیکوگیاه آسان گذار در بلاد طی . (از منتهی الارب ).
نقوهلغتنامه دهخدانقوه . [ ن ُ ] (ع مص ) به شدن از بیماری . (تاج المصادر بیهقی ). نقه . رجوع به نَقَه شود. || دانستن و فهمیدن . (آنندراج ). نقه . نقاهة. نقهان . (اقرب الموارد). رجوع به نَقْه شود.
نقوةلغتنامه دهخدانقوة. [ ن َق ْ وَ ] (ع اِ) نقوةالشی ٔ؛ برگزیده ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نقاوة. نقایة. (منتهی الارب ). رجوع به نقاوة شود.