یکسانیدنلغتنامه دهخدایکسانیدن . [ ی َ / ی ِ دَ ] (مص جعلی مرکب ) برابر ساختن . یکسان نمودن . (از آنندراج ). یکسان کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یکسان شود.
کشایانیدنلغتنامه دهخداکشایانیدن . [ ک ُ دَ ] (مص ) کشادن فرمودن . کشودن . کشانیدن . (ناظم الاطباء). گشایانیدن . رجوع به گشایانیدن شود.
کشانیدنلغتنامه دهخداکشانیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص ) کشیدن فرمودن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشیدن کنانیدن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). کشاندن . به کشیدن داشتن . || کشیدن : همان که شوق طوافش مرا بطوفان دادبه نیم جذبه کشاند ز
کشاندنلغتنامه دهخداکشاندن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص ) کشیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کشیدن شود. || کش آوردن . (یادداشت مؤلف ). || منجر ساختن . (یادداشت مؤلف ).
یکسونیدنلغتنامه دهخدایکسونیدن . [ ی َ / ی ِ دَ ] (مص جعلی مرکب ) یکسانیدن و برابر کردن . (آنندراج ). هموار کردن وبرابر ساختن . (ناظم الاطباء). و رجوع به یکسون شود.
یکسونیدنلغتنامه دهخدایکسونیدن . [ ی َ / ی ِ دَ ] (مص جعلی مرکب ) یکسانیدن و برابر کردن . (آنندراج ). هموار کردن وبرابر ساختن . (ناظم الاطباء). و رجوع به یکسون شود.
یکسانلغتنامه دهخدایکسان . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) برابر. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). مساوی . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). همانند. متساوی . هموار. بالسویه . (یادداشت مؤلف ). سواء. (ترجمان القرآن ) : ای