یوسفیهلغتنامه دهخدایوسفیه . [ س ُ فی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ، اِ) از بهترین دنانیری است که در روزگار بنی امیه سکه زده شده است و چون یوسف بن عمراز ولاة عراق ، در عهد یزیدبن عبدالملک آن را سکه زده بدین نام خوانده شده است . (از النقود ص 15<
وصفةلغتنامه دهخداوصفة. [ وَ ف َ ] (ع مص ) بیان کردن طبیب برای مریض آنچه از دارو که باید مریض بدان مداوا و معالجت گردد. (از اقرب الموارد).
وصیفةلغتنامه دهخداوصیفة. [ وَ ف َ ] (ع ص ، اِ) کنیزک خرد. (مهذب الاسماء). مؤنث وصیف ، به معنی خدمتگار. خدمتگاری که دختر یا کنیز بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، وصائف . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
وصفیةلغتنامه دهخداوصفیة. [ وَ فی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) حال وصف . (از اقرب الموارد). رجوع به وصف شود.
وصفةدیکشنری عربی به فارسیصدور فرمان , امريه , نسخه نويسي , تجويز , نسخه , دستورالعمل , دستور خوراک پزي , خوراک دستور
وصيفةدیکشنری عربی به فارسیشخصي که همراه خانم هاي جوان ميرود , نگهبان ياملا زم خانم هاي جوان , نگهباني کردن , همراه دختران جوان رفتن (براي حفاظت انها) , اسکورت
عامرلغتنامه دهخداعامر. [ م ِ ] (اِخ ) عشیره ای است معروف به بوعامر،در اماکن متعدد در عراق که در نجف و رزازة و یوسفیه پراکنده اند و شغل آنان تربیت گاومیش است عده ٔ نفوس آنها بالغ بر شش هزار است . (از معجم قبائل العرب ).
یوسفلغتنامه دهخدایوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالمؤمن بن علی قیسی کومی امیرالمؤمنین ، مکنی به ابویعقوب . سومین از پادشاهان دولت موحدین مراکش بود و به سال 533 هَ . ق . در تینملل به دنیا آمد. پس از وفات پدر به سال 558 هَ . ق .
فتح الغتنامه دهخدافتح ا. [ ف َ حُل ْ لاه ] (اِخ ) شیبانی ، فتح اﷲ خان ، فرزند محمد کاظم ، مکنی به ابوالنصر. در سال 1241 هَ . ق . / 1825 م . متولد شد و بخ سال 1308</s
واحد پوللغتنامه دهخداواحد پول . [ ح ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی که برای سنجش و شمارش پول به کار میرود: واحدهای پول در حکومت اسلامی عبارت بوده اند از: 1- دینار که دارای اقسامی بوده است از قبیل : قیصریه ، هرقلیه ، دمشقیه ، هبیریه ، خالدیه ، یوسفیه ، هاشمی
درهملغتنامه دهخدادرهم . [ دِ هََ / هَِ ] (معرب ، اِ) دِرهام . دِرَم . مقیاسی برای پول . معرب از یونانی ، و آن پنجاه دانق است و امروزه بر مطلق پول اطلاق شود. (ازاقرب الموارد). فارسی معرب است . (از تاج العروس ). ده یک دینار بوده است . (از احیاء العلوم ج <span c