یدویلغتنامه دهخدایدوی . [ ی َ دَ وی ی ] (ع ص نسبی ) یدی . منسوب به ید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ید شود.
دوءلغتنامه دهخدادوء. [ دَ ] (ع مص ) بیمار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). داء. (ناظم الاطباء). دردمند شدن . (دهار). رجوع به داء شود.
دوژلغتنامه دهخدادوژ. (اِ) نجاست . || فضله ٔ لکلک . (ناظم الاطباء). دوزه . || بن لاک . براز. لاک مصفی . دوزه . || خرطوم مگس و جز آن . (ناظم الاطباء).
ساعة يدويةدیکشنری عربی به فارسیپاييدن , ديدبان , پاسداري , کشيک , مدت کشيک , ساعت جيبي و مچي , ساعت , مراقبت کردن , مواظب بودن , بر کسي نظارت کردن , پاسداري کردن
یدیلغتنامه دهخدایدی . [ ی َ دی ی ] (ع ص نسبی ) یدوی . منسوب به ید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ید شود. || مرد استادکار. (منتهی الارب ). مرد چربدست . (مهذب الاسماء). مرد زیرک و حاذق و استادکار. (از ناظم الاطباء). || جامه ٔفراخ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (از