چارزبانیلغتنامه دهخداچارزبانی . [ زَ ] (اِ مرکب ) کنایه از چار عناصر است که به چار زبانیه ٔ دوزخ تشبیه شده است . (انجمن آرای ناصری ) : اسیر طبعمخالف مدار جان و خردزبون چارزبانی مکن دو حور لقا.خاقانی (از انجمن آرا).
هرزبانلغتنامه دهخداهرزبان . [ هََ ] (اِ مرکب ) تخته ای که در جلوی جوی و نهر نهاده باشند برای کم و بیش کردن آب و نیز برای بازداشتن ازفرودآمدن سنگ و امثال آن . (یادداشت به خط مؤلف ).