لغتنامه دهخدا
گنجک . [ گ َ ج َ ] (اِخ ) گنجک یا شیز اقامتگاه تابستانی خسروپرویز که ظاهراً در نواحی دریاچه ٔ ارومیه در سر راه مراغه و تبریز در نزدیک لیلان بوده است . نظربه تعریف مفصلی که مسعربن مهلهل کرده در نزدیک آن معدنها و چشمه ٔ نفتی بوده که آتشکده ٔ آذرگشسب بواسطه ٔ آن روشن بوده است .