مِراح ،( نمبو پیش مراح بر کنی)گویش دزفولینمی شود کوچکترین صحبتی و حتی از خوبی با او بگویی ، زود از کوره در می رود
مرایاءةلغتنامه دهخدامرایاءة.[ م ُ ی َ ءَ ] (ع مص ) پرهیز کردن و نگاه داشتن . (از منتهی الارب ): رایاه مرایاءة؛ اتقاه . (اقرب الموارد).
مرآةلغتنامه دهخدامرآة. [ م ِرْ ] (ع اِ) (از «رأی ») آینه . آئینه .(زمخشری ) (دستور الاخوان ) (غیاث اللغات ). آنچه که درآن خود را بینی . ج ، مراء و مرایا. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || به استعاره مکانی را گویند که منظره و تماشاگاه شود. (از اقرب الموارد).
گمراهیلغتنامه دهخداگمراهی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) ضلالت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). گم کردگی راه . غوایت . بی راهی . اغوا. (ناظم الاطباء). تیه . خَیسَری . خَسار. خَساره . ضَل یا ضُل . ضَلالة. ضِلَّه . ضَلَّه . ضَلَل . ضَلال . عَتاهیَّة. عَتاهة. عَیهاق . عَماء. عِمّیَّه یا عُمّیَّ
گمراهیدیکشنری فارسی به انگلیسیaberration, beguilement, corruption, depravity, deviance, deviancy, deviation, error, fall, misguidance, perverseness, perversion, perversity, seduction, stumble, warp
گمراهیلغتنامه دهخداگمراهی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) ضلالت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). گم کردگی راه . غوایت . بی راهی . اغوا. (ناظم الاطباء). تیه . خَیسَری . خَسار. خَساره . ضَل یا ضُل . ضَلالة. ضِلَّه . ضَلَّه . ضَلَل . ضَلال . عَتاهیَّة. عَتاهة. عَیهاق . عَماء. عِمّیَّه یا عُمّیَّ
گمراهیدیکشنری فارسی به انگلیسیaberration, beguilement, corruption, depravity, deviance, deviancy, deviation, error, fall, misguidance, perverseness, perversion, perversity, seduction, stumble, warp