گشکلغتنامه دهخداگشک . [ گ َ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 27000گزی شمال خاوری زرقان و 8000گزی راه شوسه ٔ شیراز به اصفهان . هوای آن معتدل و دارای 330 تن سکن
تونل شوکshock tunnelواژههای مصوب فرهنگستانتونل بادی که در آن سیال با سرعت بالا جریان مییابد و شوکهایی با ماخ 6 تا 25 تولید میکند
لولۀ شوکshock tubeواژههای مصوب فرهنگستانتونل بادی که در پژوهشهای فوقِصوتی کاربرد دارد و در آن سیال با فشار بالا جریان مییابد و در آزمونگاه به سرعت بسیار بالایی میرسد
مرحلۀ شوک و انکارdenial and shock stageواژههای مصوب فرهنگستاننخستین مرحله از پنج مرحلۀ فرایند مرگ که دورۀ زودگذر و حادی است و در آن فرد با شناسایی و پذیرش اینکه به یک بیماری کشنده مبتلاست، دچار اضطراب شدیدی میشود
گشکاویجلغتنامه دهخداگشکاویج . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شینتال بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 26هزارگزی جنوب باختری سلماس و 5هزارگزی جنوب راه ارابه رو خانه سور. هوای آن سرد و دارای 238 تن
گشکولغتنامه دهخداگشکو. [ گ َ ](اِخ ) قریه ای است پنج فرسنگی کمتر میانه ٔ شمال و مشرق حسن آباد است . (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 218).
گشکیجانلغتنامه دهخداگشکیجان . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان لفمجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان ، واقع در 18هزارگزی باختر لاهیجان و 6هزارگزی لفمجان ، کنار نهر کیارود. هوای آن معتدل و مرطوب و دارای 264
گشکاویجلغتنامه دهخداگشکاویج . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شینتال بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 26هزارگزی جنوب باختری سلماس و 5هزارگزی جنوب راه ارابه رو خانه سور. هوای آن سرد و دارای 238 تن
گشکولغتنامه دهخداگشکو. [ گ َ ](اِخ ) قریه ای است پنج فرسنگی کمتر میانه ٔ شمال و مشرق حسن آباد است . (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 218).
گشکیجانلغتنامه دهخداگشکیجان . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان لفمجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان ، واقع در 18هزارگزی باختر لاهیجان و 6هزارگزی لفمجان ، کنار نهر کیارود. هوای آن معتدل و مرطوب و دارای 264