گذاردنیلغتنامه دهخداگذاردنی . [ گ ُ دَ ] (ص لیاقت ) قابل نهادن . نهادنی . وضعکردنی . || قابل عبور دادن . عبوردادنی .
گذاردنلغتنامه دهخداگذاردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گذاشتن . نهادن : از آنکه روی سپه باشد او بهر غزوی همی گذارد شمشیرش از یمین و شمال چو پشت قُنفُذ گشته تنورش از پیکان هزار میخ شده درقش از بسی سوفال . زینبی .به برسام فرمود کز قلبگاه
واگذاردنیلغتنامه دهخداواگذاردنی . [ گ ُ دَ ] (ص لیاقت ) وانهادنی . بازگذاشتنی . واگذاشتنی . رها کردنی . ترک گفتنی . تسلیم کردنی . قابل واگذاردن . رجوع به واگذاردن شود.