بیست و یکمینلغتنامه دهخدابیست و یکمین . [ ت ُ ی َ / ی ِ ک ُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) بیست و یکم . الحادی والعشرون .
تلکمینلغتنامه دهخداتلکمین . [ ت ِ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرودشت است که در بخش زرقان شهرستان شیراز واقع است و 210 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
اشکمینلغتنامه دهخدااشکمین . [ ] (اِخ ) قریه ای در نواحی ولایت قندر بود. رجوع به مجالس النفایس ص 95 شود.
حاکمینلغتنامه دهخداحاکمین . [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حاکم در حالت نصبی و جرّی . حاکمون .- احکم الحاکمین ؛ یکی از نامهای صفات خدای تعالی . استوارترین داوران . داورتر داوران . رجوع ب
حکمینلغتنامه دهخداحکمین . [ ح َ ک َ م َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ حکم . دو حکم که هر یک را یکی از دو خصم برای فیصل و قطع دعوی تعیین کند. و چون مطلق گویند ابوموسی اشعری حکم اصحاب امیرالمؤ
احکم الحاکمینلغتنامه دهخدااحکم الحاکمین . [ اَ ک َ مُل ْ ک ِ ] (اِخ ) اعدل حکام . داورتر داوران . باری تعالی : و نادی نوح ٌ رَبّه فقال رَب اِن ّ ابنی مِن اَهْلی وَ اِن ّ وَعدَک َ الحَق ّ