کشتیلفرهنگ فارسی معین(کَ) (اِ.) حوضی چوبین است در اندرون کشتی از طرف سینه که در مواقع طوفان آب دریا - که به کشتی آید - در آن جمع شود (سواحل خلیج فارس ).
کسطللغتنامه دهخداکسطل . [ ک َ طَ ] (ع اِ) کسطال . غبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کسطال شود.
کستللغتنامه دهخداکستل . [ ک ُ ت َ ](اِ) جعل و سرگین گردانک را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به جعل و سرگین گردانک شود.
قسطللغتنامه دهخداقسطل . [ ق َ طَ ] (اِخ ) موضعی است به شام . (اللباب ). موضعی است میان حمص و دمشق ، و گویند نام قصبه ای است . (معجم البلدان ).