لغتنامه دهخدا
کرمند. [ ک َ م َ ] (ص مرکب ) شتاب . (جهانگیری ) . || شتاب کار. (فرهنگ اسدی ) (برهان ) (صحاح الفرس ) (ناظم الاطباء). تند و تیز. (جهانگیری ) (برهان ).سخت . (جهانگیری ). چالاک . (ناظم الاطباء) : مکن امید دور و آز درازگردش چرخ بین چه کرمند است .<br