کِرموشwabbitواژههای مصوب فرهنگستانبدافزاری که پیدرپی خود را در یک رایانۀ محلی تکثیر میکند و توانایی سرایت به رایانههای دیگر را ندارد، ولی ممکن است زیانهای دیگری داشته باشد
قرموصلغتنامه دهخداقرموص . [ ق ُ ] (ع اِ) خانه ٔ زمین کند و گو فراخ درون تنگ دهانه که مردم سرمازده در آن گرم شوند و سرما دفع کند. || جای کوماج نهادن . || جای تخم نهادن کبوتر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قرمص و قرماص شود.
دورة قرمز تا قرمزinter-red periodواژههای مصوب فرهنگستانفاصلة زمانی بین شروع مرحلة سبز و عبور آخرین خودرو از خط ایست در پایان همان مرحله
قرمازلغتنامه دهخداقرماز.[ ق ِ ] (ع اِ) نان پهن و گرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گرد و پهن ساخته جهت پختن . (منتهی الارب ).