کالبدشکافیلغتنامه دهخداکالبدشکافی . [ب َ / ب ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) تشریح . شکافتن اندامهای آدمی تا بشناسند که هر عضوی از چه ترکیب و یا تشکیل یافته و در کجا قرار گرفته و چگونه بهم پیوسته است . رجوع به کالبدگشایی شود.
کالبدشکافیفرهنگ فارسی عمید۱. شکافتن جسد مرده برای آزمایش یا بررسی علت مرگ او.۲. تشریح عملی بدن برای بررسی اعضای درونی.
کالبدشکافیفرهنگ فارسی معین( ~ . ش ) (حامص .) باز کردن و شکافتن کالبد مرده در آزمایشگاه ، تشریح علمی .
کالبدشکافیلغتنامه دهخداکالبدشکافی . [ب َ / ب ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) تشریح . شکافتن اندامهای آدمی تا بشناسند که هر عضوی از چه ترکیب و یا تشکیل یافته و در کجا قرار گرفته و چگونه بهم پیوسته است . رجوع به کالبدگشایی شود.
کالبدشکافیفرهنگ فارسی عمید۱. شکافتن جسد مرده برای آزمایش یا بررسی علت مرگ او.۲. تشریح عملی بدن برای بررسی اعضای درونی.
کالبدشکافیفرهنگ فارسی معین( ~ . ش ) (حامص .) باز کردن و شکافتن کالبد مرده در آزمایشگاه ، تشریح علمی .
کالبدشکافیلغتنامه دهخداکالبدشکافی . [ب َ / ب ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) تشریح . شکافتن اندامهای آدمی تا بشناسند که هر عضوی از چه ترکیب و یا تشکیل یافته و در کجا قرار گرفته و چگونه بهم پیوسته است . رجوع به کالبدگشایی شود.
کالبدشکافیفرهنگ فارسی عمید۱. شکافتن جسد مرده برای آزمایش یا بررسی علت مرگ او.۲. تشریح عملی بدن برای بررسی اعضای درونی.