کاشحلغتنامه دهخداکاشح . [ ش ِ] (ع ص ) دشمنی پنهان دارنده و دور از دوستی . الحدیث : افضل الصدقة علی ذی الرحم الکاشح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دشمنی پنهانی . (دهار). دشمنی که دشمنی در دل دارد و ظاهر نکند. بدگو. ج ، کاشحون ، کاشحین .
دشمنلغتنامه دهخدادشمن . [ دُ م َ ] (اِ مرکب ) (از: دش ، بد و زشت + من ، نفس و ذات ، و برخی گویند مرکب از «دشت » به معنی بد و زشت و «من » است ) بدنفس . بددل . زشت طبع. به معنی مفرد و جمع بکار رود. (از غیاث ). آنکه عداوت می کندبه شخص و کسی که ضرر می رساند. حریف مخالف و ضد و معارض و مبغض . (ناظم