ژنکلغتنامه دهخداژنک . [ ژُ ] (فرانسوی ، اِ) نامی است اصلاً چینی و مستعمل در زبان فرانسه بمعنی کشتی مخصوص بادبان داری که برای حمل و نقل های تجارتی یا امور نظامی و جنگی در شرق اقصی بکار میرود و تا حدود 400 تن ظرفیت دارد. ژاپنی ها این نوع کشتی را در کشنشین بکار
نق نقلغتنامه دهخدانق نق . [ ن ِ ن ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت طفلی بهانه جو. نام آواز طفل که چیزی را طلبد آهسته و پیوسته ، با آوازی چون گریان . (یادداشت مؤلف ). نغ نغ.
نیک نیکلغتنامه دهخدانیک نیک . (ق مرکب ) به خوبی . کاملاً. به کلی . یک باره : جان دریغم نیست از عیسی ولیک واقفم بر علم دینش نیک نیک . مولوی .گفت نادر چیز می خواهی ولیک غافل از حکم خدایی نیک نیک . مولوی .<b
ژنکپینگلغتنامه دهخداژنکپینگ . [ ژُ ک ُ ] (اِخ ) نام شهری در سوئد بر کنار وِتِر، دارای 30000 تن سکنه . آنجا مرکز کارخانه های کبریت سازی است .
دیسلغتنامه دهخدادیس . (ع اِ) کلمه ای است دخیل بمعنای گیاههایی که در آب روید و از آن حصیر سازند. (از معجم الوسیط). اسل . سمار. نی بوریا. سخونوس الاجامی . کولان . (یادداشت مؤلف ). و انما الفرق بینه (بین البردی ) و بین القرطاس المحرق ان البردی والدیس المحرق اضعف من القرطاس المحرق . (ابن البیطا
ژنکپینگلغتنامه دهخداژنکپینگ . [ ژُ ک ُ ] (اِخ ) نام شهری در سوئد بر کنار وِتِر، دارای 30000 تن سکنه . آنجا مرکز کارخانه های کبریت سازی است .
نژنکلغتنامه دهخدانژنک . [ ن َ ن َ ] (اِ) دام . تله . (از اوبهی )(جهانگیری ) (انجمن آرا). دام و تله که حیوانات را بدان گیرند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).