لغتنامه دهخدا
پیچانیدن . [ دَ ] (مص ) پیچاندن . پیچ دادن . تلویة. عصد. (تاج المصادر بیهقی ). حرکت دوری دادن . گرد گردانیدن چون پیچانیدن کلید در قفل یا دست کسی را. پیت دادن (در تداول مردم قزوین ). رجوع به پیچاندن شود : حکیمی بازپیچانید رویش مفاصل نرم کرد از ه