چگرزنلغتنامه دهخداچگرزن . [ چ ُ گ ُ زَ ] (نف مرکب ) زننده و نوازنده ٔ چگر. چگرچی . آنکس که هنر چگرزدن و چگور نواختن داند. کسی که در چگر زدن مهارت دارد. و رجوع به چگر و چگور و چگرچی و چگرزدن و چگورزدن شود.
پیرزنلغتنامه دهخداپیرزن . [ زَ ] (اِ مرکب ) زن سالخورده . شیخه . عجوزه . پیرزال . زن کهنسال . مقابل پیرمرد : پس ار ژاژ و خوهل آوری پیش من همت خوهل پاسخ دهد پیرزن . ابوشکور.سبک پیرزن سوی خانه [چاکر] دویدبرهنه به اندام او درمخید.<
چگرچیلغتنامه دهخداچگرچی . [ چ ُ گ ُ ] (ترکی ، ص مرکب ) کسی که چگر تواند نواخت . چگورچی .چگرزن . ساززن . آن کس که چگر زدن و چگور نواختن تواند. و رجوع به چگر و چگر زدن و چگرزن و چگورچی شود.
چگر زدنلغتنامه دهخداچگر زدن . [ چ ُ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) نواختن سازی که چگر و چگور نام دارد. ساززدن . چگر نواختن . عمل چگرزن و چگرچی و چگورنواز. بوسیله ٔ چگر مطربی کردن . و رجوع به چگر و چگور و چگرچی و چگر زن شود.