چکانش 1infusion 1واژههای مصوب فرهنگستانتزریق قطرهای مادهای مانند محلول نمکی یا قندی به سیاهرگ یا بافت
چکانش 2trigger 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن نشانک/ سیگنال ضعیف سبب تغییر ناگهانی مشخصهها یا عملکرد مدار شود
چکانش 1infusion 1واژههای مصوب فرهنگستانتزریق قطرهای مادهای مانند محلول نمکی یا قندی به سیاهرگ یا بافت
چکانش 2trigger 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن نشانک/ سیگنال ضعیف سبب تغییر ناگهانی مشخصهها یا عملکرد مدار شود
زمینلرزۀ چکانشیtriggered earthquakeواژههای مصوب فرهنگستانزمینلرزهای که در هنگام زمینلرزۀ اصلی یا زمان کوتاهی پس از آن کاملاً بیرون از منطقۀ پسلرزهها روی میدهد
پیوند مغز استخوانbone marrow transplantation, BMTواژههای مصوب فرهنگستانپیوند زدن مغز استخوان یا یاختههای بنیادی آن به یکی از شیوههای خودپیوندینهای یا همسانپیوندینهای یا همپیوندینهای ازطریق چکانش درونرگی
قطرهdrop 2واژههای مصوب فرهنگستان[شیمی، مهندسی بسپار] گویچهای مایع که قطری بیش از 0/2 میلیمتر داشته باشد [علوم دارویی] یک شکل دارویی مایع که ازطریق چکانش از آن استفاده میکنند
گرمابه زدنلغتنامه دهخداگرمابه زدن . [ گ َ ب َ / ب ِزَ دَ ] (مص مرکب ) حمام رفتن . استحمام : گرمابه زد و لباس پوشیدآرام گرفت و باده نوشید. نظامی .کرده هر هفت سر هفته و گرمابه زده عرق و آب چکانش چو گلا
چکانش 1infusion 1واژههای مصوب فرهنگستانتزریق قطرهای مادهای مانند محلول نمکی یا قندی به سیاهرگ یا بافت
چکانش 2trigger 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن نشانک/ سیگنال ضعیف سبب تغییر ناگهانی مشخصهها یا عملکرد مدار شود