پیلدارلغتنامه دهخداپیلدار. (نف مرکب ) دارنده ٔ فیل . || نگهبان فیل . هدایت کننده ٔ فیل درجنگ . دارنده ٔ فیل در رزم . ج ، پیلداران : همه جنگ با پیلداران کنیدبر ایشان چنان تیر باران کنید.اسدی .
لیدارlidarواژههای مصوب فرهنگستانابزاری که تَپها/ پالسهای نوری قوی گسیل و با آشکارسازی پرتوهای بازتابیده از محیط، اطلاعات لازم را استخراج میکند
دماسنج لیداری جذب تفاضلیdifferential absorption lidar thermometer, DIAL thermometerواژههای مصوب فرهنگستاندورکاو فعالی که دما را با استفاده از لیزر میسنجد
لدارلغتنامه دهخدالدار. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از بخش بندپی شهرستان بابل ، واقع در 17هزارگزی جنوب بابل . دشت معتدل مرطوب و مالاریایی . دارای 170 تن سکنه ٔ شیعه مازندرانی و فارسی زبان . آب آن از سجادرودو چشمه ٔ بولک محصول آن برنج و
گلدارلغتنامه دهخداگلدار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) منقوش به صورت گل و غیره : اطلس گلدار منقوش . مخمل گلدار. منقوش به نقوش از گل و غیر آن . مقابل ساده .