پیر بخاریلغتنامه دهخداپیر بخاری . [رِ ب ُ ] (اِخ ) پیرمردی دانشمند از مردم بخارا که ازجانب ترکمانان سلجوقی ، طغرل بیک و برادرانش ، پیامی آورده بود برای خواجه ٔ بزرگ احمدبن عبدالصمد وزیر سلطان مسعود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 500 چ فیاض ص 490
موج ریلیRayleigh wave, R waveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موج سطحی که موجب حرکت پسرونده و بیضیوار ذرات در محیط میشود
آهنگ اوجگیریrate of climb, climb rate, rate of ascent, ROC, r/cواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تغییر در افزایش ارتفاع هواگرد بر حسب متر یا پا بر دقیقه متـ . آهنگ صعود
تحقیق و توسعة برونسازمانیextramural R&D, extramuralresearch and development, outsourced R&Dواژههای مصوب فرهنگستانتحقیق و توسعهای درونمنبع که در خارج از مرزهای یک سازمان یا بنگاه انجام میشود
بازهوادهیre-aerationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن به آبی که براثر فرایند شیمیایی یا زیستی اکسیژن از دست داده هوا اضافه میشود تا غلظت اکسیژن محلول آن افزایش یابد
راهبرد آر،راهبرد زادR-strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی برای بقا که در آن گونههای دارای نرخ تولیدمثل بالا برای زیستن در یک زیستگاه متغیر سازگار میشوند
گفتنیلغتنامه دهخداگفتنی . [ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) لایق گفتن . (آنندراج ). سزاوار گفتن . آنچه گفتن آن لازم باشد : سخن گفته شد گفتنی هم نماندمن از گفته خواهم یکی با تو راند. فردوسی .همه گفتنی ها بدو بازگفت همه رازها برگشاد از نهفت
پیرلغتنامه دهخداپیر. (اِخ ) دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در21 هزارگزی شمال خاوری سرباز و 10 هزارگزی شمال راه مالرو سرباز به زابلی . کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی . دارای 200 تن سکن
پیرلغتنامه دهخداپیر. (اِخ ) دهی از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقعدر 75 هزارگزی جنوب خاوری بافت ، سر راه فرعی بافت به اسفندقه . کوهستانی ، سردسیر. دارای 100 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و حبوبات . شغل
پیرلغتنامه دهخداپیر. [ ی َ ] (اِ) پدر (در بعض لهجه های فارسی نظیر مازندرانی و سیادهنی و جز آن ). اب : مگذر ز سر عشق که گر درّ یتیمی ماننده ٔ این عشق ترامار و پیر نیست .مولوی .
پیرلغتنامه دهخداپیر. [ ی ِ ] (اِخ ) (سَن ) یکی از اعزه و مقدسین نصاری است و مشهور به القنطره ای . چه از مردم قصبه ٔالقنطره از قصبات اسپانیول است . وی بسال 1499 م . تولد یافته و در سنه ٔ 1563 درگذشته بریاضت و تقوی مشهور است و
پیرلغتنامه دهخداپیر. [ ی ِ ] (اِخ ) (سَن ) یکی از ائمه ٔ معصوم نصاری و ملقب به زرین کلام . وی از سنه ٔ 433 تا 452 م . سمت اسقفی راونه را داشته و مردی فصیح و بلیغ بوده است و مواعظ واندرزهای مشهور دارد، روز چهارم کانون اول را
پیرلغتنامه دهخداپیر. (اِخ ) دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در21 هزارگزی شمال خاوری سرباز و 10 هزارگزی شمال راه مالرو سرباز به زابلی . کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی . دارای 200 تن سکن
پیرلغتنامه دهخداپیر. (اِخ ) دهی از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقعدر 75 هزارگزی جنوب خاوری بافت ، سر راه فرعی بافت به اسفندقه . کوهستانی ، سردسیر. دارای 100 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و حبوبات . شغل
پیرلغتنامه دهخداپیر. [ ی َ ] (اِ) پدر (در بعض لهجه های فارسی نظیر مازندرانی و سیادهنی و جز آن ). اب : مگذر ز سر عشق که گر درّ یتیمی ماننده ٔ این عشق ترامار و پیر نیست .مولوی .
پیرلغتنامه دهخداپیر. [ ی ِ ] (اِخ ) (سَن ) یکی از اعزه و مقدسین نصاری است و مشهور به القنطره ای . چه از مردم قصبه ٔالقنطره از قصبات اسپانیول است . وی بسال 1499 م . تولد یافته و در سنه ٔ 1563 درگذشته بریاضت و تقوی مشهور است و
پیرلغتنامه دهخداپیر. [ ی ِ ] (اِخ ) (سَن ) یکی از ائمه ٔ معصوم نصاری و ملقب به زرین کلام . وی از سنه ٔ 433 تا 452 م . سمت اسقفی راونه را داشته و مردی فصیح و بلیغ بوده است و مواعظ واندرزهای مشهور دارد، روز چهارم کانون اول را