پی پیواژهنامه آزادپی پی(بدون هیچ اعرابی.همه با ساکن)همان مدفوع است.اسم شهری مدفوع. (زبان بچه ها) همان مدفوع است.
پی در پیدیکشنری فارسی به انگلیسیer _, consecutive, consecutively, continually, frequent, repeatedly, repetitive, succession, successive
تعقیب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی تعقیب کردن، پیگرفتن، جستن، دنبال کردن ادامه دادن، پیگیریکردن
قَصَصاًفرهنگ واژگان قرآنبه صورت دنبال جاي پا را گرفتن و رفتن (عبارت "فَـﭑرْتَدَّا عَلَىٰ ءَاثَارِهِمَا قَصَصاً "يعني با پي گرفتن جاي پاي خود از همان راهي که آمده بودن برگشتند)
کَرپىگویش بختیاریگل نوعى نى که در مرداب مىروید و درون نوک برجسته آن رشتههاى متراکم کرک مانندى وجود دارد که در نقاشى ساختمان آن را با دوغاب گچ مخلوط مىکنند تا دیوار ترک نخورد.
میلیچ پوپىگویش بختیاریمیلیچ پوپى (نام پرندهاى خاکىرنگ و بزرگتر از گنجشک با تاجى از پر که در کوه و صحرا زندگى مىکند، میلیچ صحرایى).