لغتنامه دهخدا
پنج انگشت . [ پ َ اَ گ ُ ] (اِ مرکب ) مجموع انگشتان هر یک از دست و پا که به کف پیوسته است . || انگشته ، و آن افزاریست که برزگران بدان دانه و کاه به باد دهند تا از هم جدا شود.(لغت نامه ٔ اسدی ). چوبی است بلند که بر سر آن از چندچوب کوتاه چون پنجه ٔ آدمی سازند و بدان خرمن کوفته