بارانشوییrainout/ rain-outواژههای مصوب فرهنگستانزدوده شدن مواد زاید از هوا در پی بارش باران یا برف
پیرهندلغتنامه دهخداپیرهند. [ رَ هََ ] (اِ) پیرهن . (آنندراج ). پیراهن . پیراهان . پیراهن را گویند که به عربی قمیص خوانند. (برهان ). رجوع به پیراهن شود : من ترا پیرهندم و زیباست کهن من کلیچه مانده ٔ من .سوزنی (از جهانگیری ).
چراوندلغتنامه دهخداچراوند. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «مزرعه ای است از مزارع بلوک قمصر کاشان ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 218).
پرستیزلغتنامه دهخداپرستیز. [ پ ُ س ِ ] (ص مرکب ) پرخاشجوی . پر از پرخاش .پرخصومت . پرخشم . پرعناد. پرجنگ و ستیز : ابر بیدرفش افکند رستخیزازو جامه پرخون و جان پرستیز. دقیقی .گرامی خرامید با خشم تیزدل از کینه ٔ خستگان پرستیز. <