تن پروری کردنلغتنامه دهخداتن پروری کردن . [ تَم ْ پ َرْ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را پرورش کردن . (ناظم الاطباء) : عالم که کامرانی و تن پروری کنداو خویشتن گم است کرا رهبری کند.سعدی (گلس
باربندی کردنلغتنامه دهخداباربندی کردن . [ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بارها را آماده برای حمل و نقل کردن . || در تداول عوام ، پرخوری کردن .
ترفسلغتنامه دهخداترفس . [ ت َ رَف ْ ف ُ ] (ع مص ) به افراط خوردن . پرخوری کردن و بحد افراط چاق گردیدن . (از دزی ج 1 ص 145).