پامچالیانPrimulaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از خلنگسانان با حدود 24 سرده و 1000 گونه که در نیمکرۀ شمالی پراکندگی گسترده دارند و شامل گیاهان زینتی و گلهای خودرو میشوند
حملانلغتنامه دهخداحملان . [ ح ُ ] (ع اِ) احمال . ج ِ حَمَل .بره ها. (منتهی الارب ). رجوع به حمل شود.- حب رأس حملان ؛ طبع شیر خشتی داشتن : فقال له بعض ندمائه : مااری ابا البختری الا یحب رأس الحملان . (تاریخ بغداد ابن الخطیب ج <span class="h
هملانلغتنامه دهخداهملان . [ هََ م َ ] (ع مص ) روان گردیدن اشک چشم کسی . || پیوسته باریدن آسمان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به چرا گذاشته شدن شتر بی راعی . (از اقرب الموارد).
املحانلغتنامه دهخدااملحان . [ اَ ل َ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه ،دو آب از آن ِ بنی ضبه در لغاط. (از معجم البلدان ).
پامچالفرهنگ فارسی معین( اِ.) گیاه علفی یک ساله و زینتی از تیرة پامچالیان با گل های زرد روشن و بی بو و برگ هایی در ته ساقه .
پامچالPrimulaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از پامچالیان با 400 تا 500 گونه از گیاهان علفی کوتاه که بومی مناطق معتدل نیمکرۀ شمالی و جنوب کوههای اتیوپی و اندونزی و گینه و مناطق معتدل جنوب امریکای جنوبی هستند؛ بسیاری از آنها گلهای زیبا دارند