وهادلغتنامه دهخداوهاد. [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وَهدة. زمین های پست و هموار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). زمینهای پست و نشیب . (آنندراج ). رجوع به وهدة شود. || ج ِ وَهد. (منتهی الارب ). رجوع به وهد شود.
وحاد وحادلغتنامه دهخداوحاد وحاد. [ وُ دَ وُ دَ ] (ع ق مرکب ) یک یک دخلوا وحاد وحاد؛ یعنی یک یک درآمدند. (ناظم الاطباء).
وعاطلغتنامه دهخداوعاط. [ وِ ] (ع اِ) گُل سرخ یا گل زرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گل زرد، و گویندگل سپید. (مهذب الاسماء). گل سرخ ، و گویند گل زرد، وقول اخیر اصح است . (اقرب الموارد از تاج العروس ).
وهاطلغتنامه دهخداوهاط. [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وهطة (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)، به معنی زمین پست مغاک . (آنندراج ). و رجوع به وهطة شود.
وعد و وعیدلغتنامه دهخداوعد و وعید. [ وَ دُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) انذار و ترسانیدن کسی را از کردار و اعمال وی و نوید خیر و شر. (ناظم الاطباء) : ز توحید و قرآن و وعد و وعیدز تأیید و از رسمهای جدید. فردوسی .شب و روز در کار وعد و وعی
وَحيدُ الاتِّجاه (ذُواتِّجاهٍ واحِد)دیکشنری عربی به فارسیيکسويه , يکطرفه , يک جانبه , تک گرايش (داراي گرايش واحد)
وهدلغتنامه دهخداوهد. [ وَ ] (ع اِ) وهدة. زمین پست و هموار. زمین نشیب . (مهذب الاسماء). ج ، وِهاد، وِهدان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مغاک در زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ج ِ وهدة.
تابلغتنامه دهخداتاب . (اِخ ) (نهر...) طاب . نهرطاب : این رود طاب از حدود نواحی سمیرم منبع آن است و می افزاید تا به در ارجان رسد و در زیر پل بکان بگذرد و روستای ریشهر را آب دهد و بنزدیکی سینیز در دریا افتد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 122
مسعودسعدلغتنامه دهخدامسعودسعد. [ م َ دِ س َ ] (اِخ ) مسعودبن سعدبن سلمان . شاعر توانای زبان فارسی در قرن پنجم و ششم هجری . خانواده ٔ او از همدان و مولد و منشاء وی چنانکه غلامعلی آزاد در سبحة المرجان فی آثار هندوستان متعرض است و از اشعار خود او نیز استنباط می شود لاهور بوده است نه جرجان یا همدان ی
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود. مولد او به سال 998 هَ . ق . بودو در 1012 پس از