لغتنامه دهخدا
وارثی . [ رِ ] (اِخ ) اردبیلی . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن درباره ٔ او چنین آرد: وارثی اردبیلی متروکات شعراء سلف را خلفی وارث بوده و دیار سخن را خامه ٔ سنجیده طرازش بکمال آسانی پیموده :از اوست :وارثی را بارها گفتم که ترک عشق کن پند من نشنید چندانی که دشمن کام شد.بز