وازنیچلغتنامه دهخداوازنیچ . (اِ) ریسمانی را گویند که در ایام جشن و عیدها از جائی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیندو روند. (برهان ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف واذپیچ و باذپیچ است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به وازنیج ، بادپیچ ، ارجوحه ، وازپیچ ، کاز، چنچولی شود.
وجناءلغتنامه دهخداوجناء. [ وَ ] (ع ص ) شترماده ٔ سخت و استواراندام ، این مأخوذ از وجین است و گویند وجناء ناقه ٔ بزرگ وجنه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و گویند ناقة عظیمة الوجنتین . (اقرب الموارد). اشتری سخت کوهان . (مهذب الاسماء).
وزنالغتنامه دهخداوزنا. [ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند. سکنه 207 تن . آب آن از چشمه ٔ رخش رود و کیاکتل سرچشمه قزقانچای . محصول آنجا غلات ،بنشن و شغل اهالی زراعت است ، در زمستان به حدود مازندران و گیلان می روند و به شغل مس فروشی