لغتنامه دهخدا
اعاهة. [ اِ هََ ] (ع مص ) خداوند ستور و کشت آفت رسیده گردیدن : اَعاه َ القوم و اعوهوا بالتصحیح کذلک . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).مال کسی را آفتی رسیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اعاهه ٔ قوم ؛ رسیدن آفت به مواشی یا کشت و ورز آن .(از اقرب الموارد). اعاهه و اعواه مرد