علقاتلغتنامه دهخداعلقات . [ ع َ ل َ ] (ع اِ) بیخ و بن : استأصل اﷲ علقاتهم ؛ برکناد خدای بیخ و بن ایشان را. رجوع به عرقات شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
علکاتلغتنامه دهخداعلکات . [ ع َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ عَلکة. (اقرب الموارد). دندانهای درشت و سخت . (منتهی الارب ).
علیقاتلغتنامه دهخداعلیقات . [ ] (اِخ ) از قبائل عرب ساکن مصر هستند که نسب آنان به عربهای حجاز میرسد و در قنا و اسوان سکونت دارند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 819).
علیقاتلغتنامه دهخداعلیقات . [ ] (اِخ ) نام طائفه ای است منسوب به وادی علاقی که نسب آنان به عقیل بن ابی طالب میرسد. و اکنون در منطقه ای مابین دو شهر مضیق و کرسکو در سودان ساکنند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 819).
هلکةلغتنامه دهخداهلکة. [ هََ ل َ ک َ ] (ع اِمص ) نیستی . (از منتهی الارب ). هلاک . (از اقرب الموارد). || (اِ) سال خشک بی آب . ج ، هلک ، هلکات . (از منتهی الارب ). واحد هلک . (از اقرب الموارد).
مهلکاتلغتنامه دهخدامهلکات . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مهلک . || ج ِ مهلکة. مقابل منجیات . طوائح . (منتهی الارب ) : چون نوح پیر عشق وز طوفان مهلکات ایمن به کوه کشتی و خرم ز سام و حام .خاقانی .