لغتنامه دهخدا
هستو. [ هََ ] (اِ) دانه و استخوان میوه ها را گویند، مانند دانه ٔ زردآلو و شفتالو و غیره . (برهان ). هسته . خستو. خسته . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || حق و درستی و حقایق اشیاء. (برهان ) (جهانگیری ). || (ص ) خستو. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). شخصی را نیز گویند که اقرار و اعتراف به چی