هاویةلغتنامه دهخداهاویة. [ ی َ ] (ع اِ) هوا. جو. (اقرب الموارد). میان آسمان و زمین . (منتهی الارب ). || الهواء بین الشیئین . (معجم متن اللغة). || مغاکی . (منتهی الارب ). کل مهواة لایدرک قعرها، و کل فارغ . (معجم متن اللغة). || کنایه از دوزخ و جهنم . || از نامهای آتش . (صحاح بنقل تاج العروس ).<b
هاویةلغتنامه دهخداهاویة. [ ی َ ] (ع ص ) مادر گم کرده فرزند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثاکلة. (اقرب الموارد) (تاج العروس ).
هاویةلغتنامه دهخداهاویة. [ ی َ ](اِخ ) (الَ ....) دوزخ و جهنم : فامه هاویة، (قرآن 90/101) ای ؛ مستقره النار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). از نامهای جهنم . من اسماء جهنم ، معرفة ممنوعة من الصرف و تدخلها اَل للمح الصفة فیقال «الهاویة».
پدیدۀ دُمسنگینheavy-tailed phenomenon/ heavy-tail phenomenonواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که احتمال مشاهدۀ مقادیر بزرگ در آن نسبتاً زیاد است
توزیع دُمسنگینheavy-tailed distribution/ heavy-tail distributionواژههای مصوب فرهنگستانتوزیعی که احتمال دمهای آن متناسب با دم توزیع پارِتو است
خطروِ سنگینheavy duty car, heavy duty section carواژههای مصوب فرهنگستانخطروی که برای جابهجا کردن تجهیزات سنگین بر روی ریل حرکت میکند
حاویةلغتنامه دهخداحاویة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی مؤنث حاوی . || آنچه از روده ها که درهم کشیده و منقبض گردد. (اقرب الموارد). چرب روده . حاویاء . جگرآکند. عصیب . ج ، حواوی ، حاویات . (اقرب الموارد). رجوع به حاویاء شود.
فستق الهاویةلغتنامه دهخدافستق الهاویة. [ ف ُ ت ُ قُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) حب البان . (فهرست مخزن الادویه ).