بنات التنانیرلغتنامه دهخدابنات التنانیر. [ ب َ تُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) نان که از تنور درآید. نانی که در تنور طبخ شود. (ازالمرصع). نان تنوری . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
پنیرلغتنامه دهخداپنیر. [ پ َ ] (اِ) نانخورشی است از شیر کلچیده و آن چنان است که شیر را پس از نیم گرم کردن با مقداری معلوم از مایه ای که در شیردان بره است (یعنی انفحه ) بیامیزند
تدنیرلغتنامه دهخداتدنیر. [ ت َ ] (ع مص ) درخشیدن روی کسی . (ناظم الاطباء). درخشیدن روی کسی مانند دینار. (اقرب الموارد) (المنجد). || صاحب دینار گردیدن کسی . (ناظم الاطباء). بسیارد
تشنیرلغتنامه دهخداتشنیر. [ ت َ ] (ع مص ) عیب کردن . (زوزنی ). عیب کردن کسی را یا شنوانیدن عیب او را و رسوا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تنانیرلغتنامه دهخداتنانیر. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تنور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- نبات التنانیر ؛ نان تنوری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- ذات التنانیر . رجوع به ذ
تنینیرلغتنامه دهخداتنینیر. [ ت ُ ن َ نی ] (اِخ ) (تصغیر تنور). دو بلد است از نواحی خابور و هر دو بر کنار نهر خابور واقعند. (از معجم البلدان ). تنینیرالعلیا و تنینیرالسفلی دو ده اس