لغتنامه دهخدا
نکباء. [ ن َ ] (ع اِ) باد کژ. (از زمخشری ) (دهار). بادی که از مَهَب ّ خود برگردد و میان دو باد وزد، یا میان صبا و شمال . ج ، نُکْب . (از منتهی الارب ). یا نکباء چهار باد است : ازیب و آن نکباء صبا و جنوب است ، صابیة - که آن را نکیباء هم گویند - نکباء صبا و شمال است ، جربیاء نک