لغتنامه دهخدا
نونده . [ ن َ وَ دَ / دِ ] (اِ) اسب . (صحاح الفرس ). اسب جلد و تند و تیز. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). اسب تیزرو خصوصاً. (رشیدی ). رجوع به نوند شود. || تخم سپند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). || (ص ) تیزرونده عموماً. (رشیدی ). نوند. (جهانگی