لغتنامه دهخدا
قعید. [ ق َ ] (ع ص ، اِ) ملخ که هنوز پر راست نکرده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آن صید که از پس درآید. (مهذب الاسماء). آهو و پرنده که از پشت سر آید و بدان تطیر زنند، و این خلاف نطیح است . (اقرب الموارد). || پدر.گویند: قعیدک لاتفعلن ؛ ای بأبیک . (منتهی الارب ) (اقر