نشاکاریلغتنامه دهخدانشاکاری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل کاشتن نشاهای برنج و غیره در مزرعه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نشا کردن شود.
نشاکارtransplanterواژههای مصوب فرهنگستانماشین یا وسیلهای برای کاشت نشا به فواصل موردنظر در ردیفهای موازی
ناآشکارلغتنامه دهخداناآشکار. [ ش ْ / ش ِ ] (ص مرکب ) ناپدید. ناپیدا. خفی . غیر مکشوف . نامشهود. نامرئی . نهفته . || تاریک . مقابل روشن . مبهم . غیر واضح . در پرده . مقابل آشکار. رجوع به آشکار شود.
ناشاکرلغتنامه دهخداناشاکر. [ ک ِ ] (ص مرکب )ناسپاس . کافرنعمت . که سپاسگزار نیست . کفور. که ناشکری می کند. مقابل شاکر، به معنی سپاسگزار : گفتم ای باد اینک آنجارفت خواهم پیش اوتو مرا از شاعران ناشاکر فضلش مدان . فرخی .آنکه او شاکر بود
ناآشکاردیکشنری فارسی به انگلیسیcovert, cryptic, dubious, fuzzy, invisible, lost, misty, nebulous, secret, uncertain
کشاورزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رزی، زراعت، فلاحی، فلاحت، کشت، زرع، مزرعهداری، بهزراعی، اصلاح نژاد باغداری، درختکاری، جنگلداری، باغبانی، گلکاری، مرتعداری، چایکاری دیمکاری، دیمیکاری، کشت دیم آبیکاری، صیفیکاری کاشت، داشت، برداشت، درو، علفچین، چیدن یا برداشت محصول کرتبندی، مرزبندی، مرزکشی، پشته، باغچهبندی، نش